صبحی از خونه اومدم بیرون...خیابونا غلغلن...همه تو صف خریدن ... تعجبم وقتی بیشتر شد که فهمیدم همه مغازه ها آتیش زدن به مالشون...

خدایا یعنی من مردم و اینجا بهشته ... پس به این دلیله که میگن نباید مردم رو به زور به بهشت برد.. توافقه. . یکی بهم سقلمه زد و خوردم زمین.... پس شواهد گویای اینه که من هنوز زنده م...  رفتم تو مغازهه...میگم آقای مغازه دار چرا مالت رو حراج کردی؟؟ نکنه سرتون به جایی خورده؟!!

-مگه نشنیدی که معاون رئیس جمهور گفته که تورم بعد توافق کم میشه و همه چی ارزون... اگه مالم رو الآن آب کنم بازم یه سودی گیرم میاد..

من گیج و مات جمعیتی شدم که داشتن رو سر و کله ی هم میزدن...پس ملت دیوونه شدن...بهتره تا خودمم راهی تیمارستان نشدم برم...

بیلبورد تلویزیونی وسط خیابون: متاسفانه برخی ها تصور میکنن که با توافق همه قیمت ها شکسته خواهد شد...

دختربچه ای که از کنارم رد میشد به مامانش میگه: مامان دیدی که هیش وقت هیشچی ارزون نمیشه...

مامانش:خوبه که به حرفت گوش کردم و خرید یه سالمون کردیم ...

مغازه دار: کذب الوقاتون....😭😭😭

و من خودم رو دیوانه وار به تیمارستان رسوندم..